برگ هشتم در باره الفبای شاعری
|
|
|
|
|
|
|
«
: ژوئن 04, 2009, 12:57:22 »
|
|
آشنائی با شعر و شاعری
درس اول
برای آشنا
شدن با اسلوب صحیح شعر سرائی باید پاره ای اطلاعات اولیه را یاد گرفت و اگر
انسان صاحب قریحه باشد و مطالعات در دیوانهای شاعران موفق را مشق روزانه خود
قلم دهد بزودی در سلک سخنگویان بدیع و بلیغ خواهد شد
واژه ها و واژ ها
در زبان فارسی دو نوع واژ
داریم
با صدا و آوا
صامت یا بی آوا و بی صدا
واژهای با صدا
یعنی حروف ایحاد کننده حرکت و
حروفی که بدون آنها حروف صامت صدای سکون دارند و نمیشود در دهان آنها را ادا
کرد
واژهای صدا دار یا معرب و محرک
به اصطلاح انگلیسی حروف واول دو گونه اند
صدا دار کوتاه
صدا دار بلند
فتحه که همان زبر باشد ضمه که
همان پیش باشد کسره که همان زیر باشد صداهای کوتاه اند
صداهای بلند
آ
ای
او
می باشند
در فارسی صداهای کوتاه را نمی
نویسند ولی در عربی مینویسند
واژ های صامت عبارتند از
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
درس دوم
سیلاب یا هجا
کوتاهترین واژه یک کلمه از دو
حرف یعنی 2 واژ ساخته میشود یک بی صدا ، که همان صامت یا کونستانت لاتینی
باشد و یک واژ صدا دار کوتاه :زبر- زیر- ضمه یا واژ بلند: آ-
ای- او تشکیل میشود
مثل با-را- که- چه- بی- بو
واژ بی صدا + واژ صدادار
کوتاه مثل
واژ بی صدای ب یا هر واژ بی
صدای دیگر که آنرا سیلاب یا هجای کوتاه مینامند و با علامت
U
نشان میدهند ویا در عروض آنرا
با صفر 0 نشان میدهند
بِ - به– بَ - بُ
واژ بی صدا + واژ صدا دار بلند
که آنرا سیلاب یا هجای بلند می نامند و با علامت
خط تیره – و یا در عروض آنرا
با عدد یک 1 نشان میدهند
با- بی –بو
به صورت خط
تیره - یا یه سیاق عروضیان 10است الف معتدل 1 و
او که صداست با 0 نشان داده میشود
پس به او
- U
میشود
100
مثال دیگر
چه بد خو
0 و یا U= چه
بَ= 0
د= ساکن که مساوی واژ با صداست
و مساوی الف کوتاه است= عدد 1
پس بد معادل واژ بلند است و با
یا 10 نشان
داده میشودU
خو واژ خ صامت + واژ صدادر
بلند اومیشود 10
که با خط تیره – نشان داده
میشود
یعنی
فعولن=10100 وزن عروضی= وزن
هجائی--U
که معادل 10100 است . به عروض
نشان فعولن است
درس سوم
اوزان هجائی
- اوزان عروضی
شعر آمیخته ی آهنگین واژه
هااست که بطورویژه در پی هم می آیند.شعر از واژه ها پدید می آید و هر واژه
از یک هجا که همان بخش و سیلاب باشد یا چند هجا. هر هجا از چند واژ درست
میشود. هجا تلفظ حد اقل دو واژ که الزاما یکی از واژها صدا دار ( واول) است.
ممکن است هجا به تنهائی یک واژ باشد.
مثل: در، بر، سر، خواب،
میل
ولی در غالب موارد واژه از چند
هجا تشکیل میشود .
مثل: آستان، دارا، گویا،
پایبند، مرابحه.
هجا که مبنای شعر فارسی است یا
هجای بلند است که از ترکیب یک صامت و یک مصوت بلند ؛ آ، ای، او یا از دو
صامت و یک مصوت کوتاه بین آنها تشکیل میشود و یا هجای کوتاه است
که از یک صامت واز یک مصوت کوتاه فتحه َ- کسره ِ- ضمه ُ تشکیل میشود.
همانطور که قبلا گفته شد هجای کوتاه را با یو لاتین و هجای بلند را با خط
تیره نشان میدهند.
فرق بین کلام با آهنگ و کلام
نا آهنگ آنست که اگر عبارات طوری تنظیم شود که هجا های کوتاه و هجاهای بلند
نظم و ترتیب داشته باشند آن کلام موزون و با آهنگ است و گرنه نا آهنگ است.
وزن عروضی-
اوزانی است که با حرف ف ع ل
تصریف پذیر باشد
مثل:
حامد بر وزن
فاعل
محمود بر وزن مفعول
یا
ای کاروان بر وزن
مستفعلن
بشنو از نی بر وزن
فاعلاتن
نگارینا
بر وزن مفاعیلن
در وزن عروضی تعداد واژه ها
یعنی واژهای با اعراب و واژه های بدون اعراب( سکون) اهمیت دارد یعنی
فتحه، ضمه ، کسره میتوانند مقابل هم قرار گیرند و هم وزن محسوب میشوند لازم
نیست حتما فتحه روبروی فتحه کسره مقابل کسره و ضمه روبروی ضمه باشد. بحر
عروض را با اعداد 0، 1، 10 میسنجند
0 مقابلواؤ با
فتحه ، کسره یا ضمه ( حروف صدا دار کوتاه)
1 مقابل
واژهای ساکن و بدون اعراب
10 مقابل واژ
با آ،ای،او واژهای صدا دار بلند
مثلا
خُو که 0 مقابل
خ و 1مقابل ا ُو که میشود 10
بَد که ب با فتحه مقابل 0 و 1
مقابل دال ساکن . پس بَد میشود 10
چه بد خَو = فعولن=10100
چه = 0
= بَد10
خُو= 10
بحر –
بحر یعنی وزن و بحور به
معنی اوزان
تا بحال شعرای عربی زبان 15
نمونه فرم و قالب متفاوت در اشعار خود بکار برده اند که هر نمونه آنرا
بحر میگویند.
دکتر خانلری
در مورد وزن شعر فارسی میگوید:ـ" در علم غروض اجناس وزن را بحر مینامند
و هر بحر را به نامی میخوانند."
در کتاب بدیع و قافیه استاد
همائی فرموده اند:ـ" همانطور که الحان موسیقی و آواز ها دستگاههای
مختلف دارند که به اسامی و اصطلاحات مخصوص خوانده میشوند در اوزان
اشعار نیز دستگاههای گوناگون داریم که هر کدام از آنها را بحر میگویند."
بیت و اجزای آن-
حد اقل کلام آهنگین از دو تخته
یا دو مصرع که یک بیت باشد تشکیل میشود که مصراع یا مختصرا مصرع گفته میشود.
رکن اول تخته اول را
"صدر" و رکن آخر آن را "عروض" و رکن اول مصرع دوم
را" ابتدا" و رکن آخر آنرا "عجز "یا "ضرب"
گویند. کلامو عبارات بین این اجزا را" حشو" می نامند.
درس چهارم
ارکان اصلی اوزان
محک اوزان عروض بر آهنگ حرکت و
سکون قرار دارد و در این مناسبت سه رکن قابل تشخیص می باشد:
سبب به جمع اسباب
یعنی رشته و ریسمان
وتد به جمع اوتاد یعنی
میخ
فاصله به
جمع فواصل یعنی ستون
1- سبب نیز سه
نوع است:
الف- سبب آهسته و خفیف
وقتی واژه از یک متحرک و یک
ساکن باشد که یک سیلاب و یا یک بخش است. بعبارت ئیگر واژ صامتی
که اعراب کوتاه فتحه یا کسره یا ضمه را دارد با ئاژ صامتی که اعراب
ندارد مثل : دَر- دُر- گُل- گِل
ب- سبب سنگین و ثقیل
وقتی واژه از دو متحرک پشت سر
هم درست شده باشد که دوسیلابه و دو بخش است . واژ صامت اول اعراب دارد و واژ
صامت دوم نیز اعراب داردمثل: گَله- گِله رَمه- بلی
ج- سبب میانه و متوسط
وقتی واژه از یک متحرک و
دو ساکن ( عموما متحرک که واژ بلند است بین دو ساکن است)مثل: یاد- باد-
داد-یار
2- وتد هم سه
قسم است
الف- وتد مقرون
بعد از ساکن
دو متحرک می آید .یعنی دو سیلابه است. مثل: بُتا-مَرا- فَلَک.
بنظر من اوتد مقرون از
دوساکن که پی در پی آنها یک اعراب باشد.
ب- وتد مفروق
آنست که دو متحرک که میان آنها
واژ ساکن باشد . مثل: خَسته – چامه
ج- وتد کثرت
آنست که دو واژ متحرک که بعد
از دو سامن بیاید. مثل: چَُمان- گَمان- رُ باب یا رِِِباب که همه دو سیلابه
اند.
3- فاصله هم سه
گونه است
الف- صغری که از سه
متحرک و یک ساکن تشکیل میشود مثل: صَنَما- سُپرد.
ب- کبری که از چهار متحرک و یک
ساکن تشکیل میشود مثل: بِدَهَمش
ج- عظمی که از پنج متحرم و یک
ساکن تشکیل تشکیل میشود. مثل: بِ نَ د هَ مَ ش بندهمش
ترکیب این ارکان اوزان
را میسازد
سبب خفیف + وتد مقرون مثل:
نگارا بر وزن فعولن
وتد مقرون + سبب خفیف
مثل" دَفتَرت بر وزن فاعلن
دو سبب خفیف+ وتد مقرون مثل
بیطاقتی بر وزن مستفعلن
وتد مقرون+ دو سبب خفیف مثل
نِگارینا بر وزن مفاعیلن
دو سبب خفیف + وتد مقرون مثل
آفتابی بر وزن فلعلاتن
وتد مقرون و فاصله صغری نیز دو
گونه است :
وتد مقرون+ فاصله صغری مثل دلا
چکنم بر وزن مفاعلتن
فاصله صغری + وتد مقرون مثل
نَرَوم بُتا بر وزن متفاعلن
از ترکیب دو سبب خفیف و یک وتد
مفروق مثل دِل شُد خَسته بر وزن مفعولات
ادامه دارد.......
|
|
|
|
|
|
مهمان
|
|
« : ژوئن 17, 2009, 09:43:53 »
|
|
کتاب آشنائی به شعر و شاعری
الفبای شعر و شاعری
درس پنجم – پاره کردن و تقطیع
تقطیع بمعنای مثله و پاره پاره
کردن است . بدینمعنی است که تخته شعر که بیت باشد بر اساس
اسباب ،اوتاد، و فواصل تجزیه می
شود ،بصورتیکه قرار گیری هر جزؤ در وزن با جزؤ قرینه و متوازی آ ن
از افاعیل بحری که بیت را میسازد یکسان باشد یعنی ساکن برابر ساکن و متحرک برابر
متحرک بنشیند.
موازین تقطیع:
بدیهی است در اینمورد فقط حروفی که
خوانده و تلفط میشود نه مکتوب و نوشته
مورد نظر است .
یعنی آنچه تلفظ میشود خواه آنرا بنویسند یا ننویسند. حروف نوشته شده غیر
ملفوظ در تقطیع جائی ندارد. مثل آفتاب، آهو منظور الف مد دار در تقطیع الف
و همزه است. الف متصل اگر تلفط نشود در تقطیع در نظر نمی آید مثل"
دلم از کف بر وزن فعلاتن. پس الف در تقطیع بحساب نمی آید چون الف نوشته
میشود ولی ادا نمی شود تشدید در تقطیع دو حرف محسوب میشود مثلا ای به همت در تقطیع
میشود ای بِ هم مت
کسره اضافه نیز به جای یک حرف
محسوب می شود مانند جز در دیار یارِِ من که وزن آن مستفعلن مستفعلن است
جُ ز دَر دیارِ
ری یار من
و یای ری
در مقابل سین مستفعلن قرار می گیرد.
دو حرف ساکن بعد از واژ صدا دار
بلند " واو"، "الف"، و" یا"و حرف مده هرگاه در
برابر یک متحرک قرار گیرد ساکن اول را متحرک میکند . ساکن دوم سقط میشود
س ا خ ت مَ ن زِِ ل میشود ساخ منزل
مساوی فاعلاتن
چ ی س ت د ا ن ی میشود چی س
دانی معادل فاعلاتن
تنوین در افاعیل عروضی به صورت نون
تلقی میشود تا فرم نوشتاری و آوائی وزن با موزون در حروف و حرکات برابر شود
بنابراین نون ساکن بحساب می آید.
واژ هائی که نوشته میشود و لی ادا
نمیشود هفت تا است." و"، "ا"،" ی"،"
ن"، "ت"،
"ب" ،"
د"
الف -- واو
واو غیر ملفوظ سه گونه است"
1-واو عطف مثل: نیک و بد – زشت و
زیبا- دوست و دشمن که اینگونه واو ها تلفظ نمیشود و فتحه آن به ضمه بدل میشود و
در تقطیع به واژ قبلی می پیوندد.
2-واو بیان ضمه مثل: تو- دو که
واو ادا نمیشود بلکه ضمه تلفظ میشدو مرا تو مرد دو شهری بر وزن مفاعلن فعلاتن
مرا تو مر مساوی مفاعلن دِ دُ شهری معادل فعلاتن مگر آنکه
بضرورت وقف آخر مصرع به ساکن بدل شود . یا واو همچو و چو از تقطیع
خارج شده و ضمه خوانده میشود.
3-واو اشمام ضمه که خوانده نمیشود
مثل خواهر- خوارزم-خواسته- خواب- خواجه- که حرکت ما قبل این واژه ها فتحه
است
ب- های غیر
ملفوظ
های غیر ملفوظ مانند
خنده-گریه-جامه- نامه-پیوسته- بسته- شکسته که چون ب تلفظ نمی آید . حالت صدای
کسره را دار:دمثل ای کاروان آهسته را کارام جانم میرود
ای کاروا-
مستفعلن
آهسته رو – مستفعلن
کارام جا – مستفعلن
نم می رود – مستفعلن ه غیر ملفوظ
سقط میشود و ت برابر ب مستفعلن جا میکیرد
اما اگر ه در آخر تخته باشد
به واژ ساکن می پیوندد مثل جانِ خسته بر وزن فاعلاتن که ه مقابل نون
فاعلاتن جفت گیری می کند.
ج – یای غیر ملفوظ- یا ادات
ادا نشونده مثل نی- کی-چی قاعدتا باید بصورت نه-که- و چه نوشته شود ولی
قدما همان نی-کی- و چی مینوشتند. بنابراین آنها را در تقطیع به حساب های ادا نشونده
باید منظور داشت.
د- نون غیر ملفوظ
اگر ن پس از مصوتها کشیده و واژهای
صدا دار بلند آ- او- ای بیاید از تقطیع جا می افتد. مثل ای ساربان که
میشود ای ساربا- و همچنین تا یک زمان که میشود تا یک زما مساوی مستفعلن
که بستان حله میپوشد میشود که بستا
حل لمی پوشد.
ه - تای غیر
ملفوظ هرگاه ت قبل از ساکن بیاید مثل دست- بست- راست و در وسط تخته شعر بیاید
نظیر ای لولی بربط زن تو مست تری یا من
ای لول مساوی مغعول
ی بر بط زن مساوی مفاعیلن
تو مست مساوی مفعول
تری یا من مساوی مفاعیلن
پس ت مست
در تقطیع منظور میشود. اگر ت در آخر بیت باشد بر وزن افاعیل زاید نباشد حرف ساکن
محسوب میشود. ت مست برابر ت ساکن مفاعیل است.در مصرع زیر:
نیکوست رخت که ت نیکو از لفظ می
افتد و در تقطیع نمی آید.
و- دال غیر ملفوظ
هر د که ما قبل از ساکن بیاید از
تقطیع می افتد مثل پری زاد
مشتاب چندین ای پریزاد
مشتاب چن مساوی مستفعلن
دی ای پریزاد مساوی مستفعلاتن
ز- ب غیر ملفوظ
- هر ب قبل از
ساکن از تقطیع می افتد
- چو گشتاسب را
داد لهراسب تخت
- چو گشتا مساوی
فعولن
- س را دا مساوی
فعولن
- د لهرا مساوی
فعولن
- س تخت مساوی
فعول
- بیا تا قدر
همدیگر بدانیم
- بی یا تا قد
مساوی مفاعیلن
- ر یکدیگر مساوی
مفاعیلن
بدانیم مساوی مفاعیل
حالا بر گردیم تقطیع را با شماره
حرکت و سکون بسنجیم
برای قطعه قطعه کردن ابیات لازم
است تعداد و نظم حرکت ها و سکون ها را محاسبه نمائیم و علامت گذاری کنیم
با 0 و 10
ادامه دارد..........
تالیف محمد علی گلچین زاده[/b]
|
|
|
|
|
|
« : ژوئن 15, 2009, 02:57:54 »
|
|
درس چهارم
ارکان اصلی اوزان
محک اوزان عروض بر آهنگ حرکت و
سکون قرار دارد و در این مناسبت سه رکن قابل تشخیص می باشد:
سبب به جمع اسباب یعنی رشته
و ریسمان
وتد به جمع اوتاد یعنی میخ
فاصله به جمع
فواصل یعنی ستون
1- سبب نیز سه نوع است:
الف- سبب آهسته و خفیف
وقتی واژه از یک متحرک و یک ساکن
باشد که یک سیلاب و یا یک بخش است. بعبارت دیگر واژ صامتی که اعراب
کوتاه فتحه یا کسره یا ضمه را دارد با واژ صامتی که اعراب ندارد مثل : در-
بر- گُل- گِل
ب- سبب سنگین و ثقیل
وقتی واژه از دو متحرک پشت سر هم
درست شده باشد که دوسیلابه و دو بخش است . واژ صامت اول اعراب دارد و واژ صامت
دوم نیز اعراب داردمثل: گَله- گِله رَمه- بلی
ج- سبب میانه و متوسط
وقتی واژه از یک متحرک و دو
ساکن ( عموما متحرک که واژ بلند است بین دو ساکن است)مثل: یاد- باد- داد-یار
2- وتد هم سه قسم است
الف- وتد مقرون
بعد از ساکن دو
متحرک می آید .یعنی دو سیلابه است. مثل: بُتا-مَرا- فَلَک.
بنظر من وتد مقرون از دوساکن که پی
در پی آنها یک اعراب باشد.
ب- وتد مفروق
آنست که دو متحرک که میان آنها واژ
ساکن باشد . مثل: خَسته – چامه
ج- وتد کثرت
آنست که دو واژ متحرک که بعد از دو
ساکن بیاید. مثل: چَُمان- گَمان- رُ باب یا رِ ب ا ب که همه دو
سیلابه اند.
3- فاصله هم سه گونه است
الف- صغری که از سه متحرک و
یک ساکن تشکیل میشود مثل: صَنَما- سِپِرَد سِ پُ رَ د
ب- کبری که از چهار متحرک و یک
ساکن تشکیل میشود مثل: بِ دَ هِ مَ ش بِدَهشمشش
ج- عظمی که از پنج متحرک و یک ساکن
تشکیل میشود. مثل: بِ نَ د هَ مَ ش بندهمش
ترکیب این ارکان اوزان را
میسازد
سبب خفیف + وتد مقرون مثل: نگارا
بر وزن فعولن
وتد مقرون + سبب خفیف مثل"
دَفتَرت بر وزن فاعلن
دو سبب خفیف+ وتد مقرون مثل
بیطاقتی بر وزن مستفعلن
وتد مقرون+ دو سبب خفیف مثل نِگارینا
بر وزن مفاعیلن
دو سبب خفیف + وتد مقرون مثل
آفتابی بر وزن فاعلاتن
وتد مقرون و فاصله صغری نیز دو
گونه است :
وتد مقرون+ فاصله صغری مثل دلا
چکنم بر وزن مفاعلتن
فاصله صغری + وتد مقرون مثل نَرَوم
بُتا بر وزن متفاعلن
از ترکیب دو سبب خفیف و یک وتد
مفروق مثل دِل شُد خَسته بر وزن مفعولاتن
ادامه دارد.......
تالیف محمد علی گلچین زاده
|
|
|
|
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar