ابریشم خیال من از بال مرغ عشق
رنگی گر فت رنگرز بی خیال من
غافل ز کارگاه شمایل نشان جان
عکس خمار چشم تو برزد به بال من
رفتم که جاودانه کنم راز آن نگاه
در دفتر زمانه برای غزال من
رنگین کمان خزید به خلوت و با شتاب
شرمنده شد که دید جمال هلال من
مهراز کمینگهش بدر آمد که بنگرد
بر قرص ماه تمام و کمال من
افسوس ها له بست بدورمه خجل
افتاد یکنظر نگهش بر نهال من
گلچین مگر دوباره نیفتی به دام عشق
تا دم ببندی از سخن وصف حال من
رفتم به گوشه ای که بگیرم بهانه ای
گاهی از این زمانه و بخت زوال من
م ع گ
یکشنبه 26 خرداد ماه 1387
معادل 15 ماه ژوئن 2008 میلادی
استکهلم
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar